هفت عملکرد بازاریابی: راهنمای میدانی
درک کارکردهای اصلی بازاریابی می تواند به شما کمک کند تا تلاش ها و استراتژی های خود را برای حمایت از کسب و کارتان بهتر متمرکز کنید. ناگفته نماند، اگر دقیقاً بدانید که بخش بازاریابی قرار است چه چیزی ارائه دهد، نشان دادن نرخ بازگشت سرمایه و شاخص های کلیدی عملکرد مربوطه بسیار ساده تر است.
-
پروموشن یا ترفیعات – promotion
هنگامی که افراد اهداف بازاریابی خود را ترسیم می کنند، معمولاً پروموشن در بالای لیست یا نزدیک به آن قرار دارد. قرار دادن نام خود در مقابل مشتریان احتمالی، ایجاد آگاهی از برند و بالا بردن اعتبار شرکت از اولویت های اصلی هر بخش بازاریابی است.
استراتژی های ترفیعاتی اغلب با سایر واحدهای تجاری و فعالیت های آگاهی بخشی، مانند تبلیغات و روابط عمومی همپوشانی دارند. از منظر بازاریابی، تبلیغات میتواند شامل همه چیز از خدمات بازاریابی دیجیتال (مانند بازاریابی محتوا، بازاریابی ایمیلی و رسانههای اجتماعی)، تا بازاریابی متنی، بازاریابی تأثیرگذار و البته تاکتیکهای بازاریابی سنتی باشد.
نیازی نیست به شما بگوییم که این تلاشها چقدر برای بازاریابی درونگرا و ایجاد سرنخهای واجد شرایط اهمیت دارند. جای تعجب نیست که ترفیع برای مدت طولانی جزء ضروری اجزای آمیخته بازاریابی در نظر گرفته شده است.
-
فروش – sales
ما اغلب به خوانندگان در مورد خطرات ناشی از فروش بیش از حد قوی و پرفروش با محتوای بازاریابی هشدار داده ایم. شما با ارائه مداوم موارد فروش آشکار در محتوای خود و اینکه به نظر می رسد تنها هدف این است که مردم را وادار کنید چیزی از شما بخرند، خطر بیگانه شدن مخاطبان هدف خود را دارید.
حقیقت بخشی از کار هر بازاریاب این است که محصولات خود را به مشتریان بفروشد – اگرچه در حالت ایده آل، این کار با جزئیات بیشتری انجام می شود. هر تصمیم بازاریابی، از پیام برند گرفته تا موضوعات کمپین شما، باید از هدف نهایی افزایش فروش حمایت کند. هنگامی که توجه یک مشتری بالقوه را به خود جلب کردید، خواه مشتری بالقوه باشد یا مشتری بالقوه B2B، بازاریابان باید دست به کار شوید و این سرنخ را پرورش دهید و از طریق قیف فروش راهنمایی کنید تا زمانی که در نهایت تماس برقرار کرده، و آماده خرید شوند
این بدان معناست که به طور مداوم برند خود را مطرح کنید و به تدریج نکات بحث حول محور محصول را در ارتباطات بازاریابی خود بگنجانید. زمانی که مشتریان بالقوه آماده صحبت با یکی از همکاران فروش هستند، باید بدانند که کالاها یا خدمات شما چگونه در برابر محصولات رقیب قرار می گیرند.
-
مدیریت محصول/خدمات – Product/Service Management
طراحی یک محصول جدید که نیازهای مشتری را بهتر برآورده میکند و شکاف موجود در بازار را پر میکند، تصادفی یا شانسی نیست. برای پی بردن به تناسب محصول با بازار یا اینکه مردم چه میخواهند و چگونه بهترین محصول ممکن را ارائه کنند، نیاز به تحقیقات دقیق در بازار است. تیم های بازاریابی ممکن است فرصت های رشد جدیدی را شناسایی کنند که شامل موارد زیر باشد:
صحبت با افراد بالقوه
اجرای تجزیه و تحلیل رقبا
گنجاندن بازخورد به دست آمده از خدمات پشتیبانی مشتری در استراتژی های بازاریابی.
-
مدیریت اطلاعات بازاریابی – Marketing Information Management
دقت داشته باشید که بازاریابی استراتژیک توسط داده ها هدایت می شود. هر بازاریاب خوب می داند که هرچه اطلاعات بیشتری در مورد مشتری هدف، رقبای صنعت و روندهای بازار جمع آوری کنید، تلاش های بازاریابی موفق تر خواهد بود.
همه این اطلاعات مفید به خوبی کشف معدن طلا هستند، بنابراین دلیلی وجود ندارد که آن را در یک سیلو نگه داری کنید. یکی از کارکردهای اصلی بازاریابی (که گاهی نادیده گرفته میشود) ، جمعآوری این دادههای ارزشمند، تبدیل آنها به آیتمهای اقدام و نکات مفید و به اشتراک گذاشتن آن با بخشهایی است که ممکن است مفید باشند. معمولاً تیم بازاریابی تمام این اطلاعات را در یک CRM بازاریابی ذخیره می کند.
-
قیمت گذاری – Pricing
تحقیقات بازاریابی همچنین می تواند نشان دهد که چگونه برندها قیمت یک محصول را تعیین می کنند. قیمت گذاری موثر به همان اندازه که علم است هنر است. برندها باید آن نقطه شیرینی را بیابند که بین ارزش گذاری مشتریان برای کالاها یا خدمات شما با هزینه تولید و تحویل و همچنین محاسبه قیمت فعلی محصولات رقیب تعادل ایجاد کند.
ارزش درک شده نام تجاری شما مستقیماً بر استراتژی قیمت گذاری تان تأثیر می گذارد. فقط کافی است به تفاوت قیمت بین یک برند مد لوکس مانند هرمس (Hermès) و خرده فروشانی که بودجه بیشتری دارند مانند Old Navy نگاه کنید. تفاوت قیمت چند هزار دلاری برای یک کیف دستی را نمیتوان به تنهایی با هزینههای تولید و کنترل کیفیت مقایسه کرد. مشتریان هرمس به اندازه خود محصول برای برند هزینه می پردازند.
می توان گفت تحقیقات بازاریابی شهرت نام تجاری شما را روشن می کند و به شما کمک می کند بهتر درک کنید که مخاطبان هدف چقدر برای برند تان ارزش قائل هستند. این بالاتر از تمام تجزیه و تحلیل رقبا و تحقیقات صنعتی است که به منظور تعیین قیمت منصفانه برای کالاهای شما ضروری است.
-
مالی – Financing
اکنون ما در حال بررسی برخی از کارکردهای کمتر مورد بحث در مارکتینگ هستیم. اگرچه آنها هنوز برای اهداف کلی کسب و کار بسیار مهم هستند. تامین مالی ممکن است در ابتدا برای تیم بازاریابی شما دغدغه اصلی به نظر نرسد. اما به این صورت فکر کنید:
اگر بخش شما نمی تواند فضایی را در بودجه برای حمایت کامل از کمپین بازاریابی بعدی خود تضمین کند، چگونه می خواهید به اهداف خود دست یابید. اهداف؟
وقتی مردم به تامین مالی فکر می کنند، اغلب بر روی هزینه های اولیه راه اندازی یک کسب و کار جدید تمرکز می کنند. اما، در واقعیت، تامین مالی یک نگرانی مداوم برای صاحبان مشاغل و رهبران شرکت است، که باید سال به سال و یا سه ماهه تصمیمات سخت بودجه را اتخاذ کنند.
تیم های مارکتینگ با کمک به تولید درآمد بیشتر، گسترش به بازارهای جدید و دستیابی به مشتریان بالقوه بیشتر، می توانند ارزش خود را به طور کلی به سازمان نشان دهند. و این امر تأمین مالی مورد نیاز آنها را در سطح دپارتمان آسان تر می کند.
مدیریت مارکتینگ موثر در این زمینه کلیدی است. یک برنامه بازاریابی که بیشترین ارزش را از منابع موجود می گیرد و از استراتژی های مناسب برای تعامل و پرورش سرنخ های واجد شرایط استفاده می کند، می تواند نرخ بازگشت سرمایه غیرقابل انکاری را نشان دهد.
-
توزیع
“توزیع؟” ممکن است از خود بپرسید، “آیا این مشکل مدیریت زنجیره تامین نیست؟”
بله، اما جایی که شما کالاها یا خدمات خود را می فروشید و اینکه چگونه آنها را به دست مشتریان خود می رسانید نیز یک مشکل مارکتینگ است. چه در مورد توزیع دیجیتال صحبت کنید و چه پخش فیزیکی.
انتخاب کانال های توزیع مناسب به درک این موضوع بستگی دارد که مشتری هدف شما چه کسی است. چگونه به برند شما نگاه می کند و کجا انتظار دارد شما را بیابد. به هر حال، هرگز انتظار ندارید که یک ساعت رولکس برای فروش را در یک فروشگاه معمولی پیدا کنید. این برندها دو جمعیت شناسی بازار بسیار متفاوت را نشان می دهند.
مدیران بازاریابی و همتایان زنجیره تامین آنها باید هر زمان که یک محصول، با تبلیغات یا کمپین جدید راه اندازی می شود، همسو باشند تا شرکت ها بتوانند تمام اهداف مورد نظرشان را تامین نمایند. اگر بازاریاب ها کار خود را به خوبی انجام دهند، سر و صدای زیادی را برای عرضه آن محصول یا رویداد تبلیغاتی ایجاد می کنند و تقاضای مشتری را به حداکثر می رساند. اگر زنجیره تامین برای پاسخگویی به تقاضا آماده نباشد، این بُرد مارکتینگ می تواند به سرعت به یک کابوس روابط عمومی تبدیل شود.
:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0